حالت سیاه
07-05-2024
Logo
سخنرانی ها ونشست های تلویزیونی: شبکه مكه – مرواريدها 2 – شمارهی 22 : حقوق جوانان؛ حفظ آنها از شبهات و شهوات و توجه به مصالح آنان و راهنمايی آنها با خطابه‌ی دينی نو.
   
 
 
به نام خداوند بخشنده ی مهربان  
 

مقدمه:

استاد بلال:
سلام عليکم؛ چرا دورهی جوانی از مهمترين دورههای زندگی انسان است؟ جوان از جامعهی خود چه میخواهد؟ چگونه ممکن است که جوان ابزار بنا در جامعه باشد؟ چه رابطهای ميان جوانان و بزرگسالان در جامعهی اسلامی وجود دارد؟ چگونه ممکن است جوان از زيادهرویهای لجام گسیختگی و زياده-رویهای خشونت نجات يابد؟ چگونه از يک جهت با شبهات و از جهت ديگر با شهوات مقابله میکند؟ اسلام به طور کلی چگونه با جوانان رفتار میکند؟ سخنرانی امروز ما با عنوان «ارزشهای اسلام در تعامل با جوانان» را دنبال کنيد تا پاسخ اين سؤالات و سؤالات ديگر را بيابيد.
به نام خداوند بخشايندهی مهربان، سپاس خدای پروردگار جهانيان را. و درود و سلام میفرستم بر سرور اولین و آخرین محمد و بر اهل بيت و همهی يارانش.
برادران بزرگوار، سلام و رحمت و برکات خداوند بر شما باد. در ابتدای قسمت جديد برنامهی شما مرواريدهایی وجود دارد. در آن به ارزشهای اسلام در رفتار بین افراد جامعه میپردازيم. در ابتدا خرسندم که از طرف همهی شما خيرمقدم عرض میکنم خدمت استاد بزرگوار جناب دکتر محمد راتب نابلسی، سلام بر شما.
دکتر راتب:
سلام و رحمت و برکات خداوند بر شما باد.
استاد بلال:
استاد بزرگوار، در ديدار قبلی دربارهی ارزشهای اسلام در تعامل با کودکان صحبت کرديم. امروز به مرحلهی بعدی زندگی يعنی مرحلهی جوانی منتقل میشويم. اول اين‌که چرا اين مرحله - مرحلهی جوانی- يک مرحلهی مهم است؟

توجه به جوانان ضامن ارتقاء و پيشرفت در جامعه است:

دکتر راتب:
به نام خداوند بخشايندهی مهربان، سپاس خدای پروردگار جهانيان را، و سلام و درود بر سيدنا محمد و بر اهل بيت پاک و مطهر ايشان و بر ياران بر اصحاب درخشان و جلودارش. ای پروردگار جهانيان، از ما و از ايشان راضی باش.
در حقيقت جامعه چند بخش است، کودکان يک بخش، جوانان يک بخش، بزرگسالان يک بخش، و سالمندان يک بخش است. هر بخش ويژگیهای خود را دارد. و من اکنون در بخش جوانان هستم که در اين سن ارزش‌ها را تشکيل میدهند و اهداف را روشن میسازند. جوان در بالاترين درجهی فعاليت و توان است. به همين خاطر در منابع آمده است: «بوی بهشت در جوانان است».
جوانان ستون امت هستند، استواری امت هستند، آيندهی امت هستند. جامعهای که به جوانان توجه کند ارتقاء و پيشرفت برای اين جامعه تضمين شده است. و جامعهای که از جوانان غافل بماند، سرمايهی ارزشمندی را از دست داده است. زيرا جوانان اگر اهداف عقلانیشان و خواستههای عقلانیشان محقق نشود... جوان نيازمند فرصت کار است و بزرگترين بيماری که به جامعه آسيب میرساند بيکاری است. جوان نيازمند همسر است، نيازمند سرپناه است، بنابراين جامعهای که مجاهدانه برای تأمين اين نيازهای اساسی سهگانه‌ی جوانان تلاش میکند، عشق آنان به جامعهشان را تضمِين نموده است، توان جامعهشان و حرکت برای آن را تضمين نموده است، اما جامعهی ديگری که به خواستههای جوانان بیتوجه است گرفتار سقوط شديدی میشود؛ زيرا نيروی فعال کناره میگيرد. در حقيقت، کشورهای در حال توسعه از مشکل بسيار بزرگی رنج میبرند، زمانیکه نيازهای سهگانهی جوانان را فراهم نکنيم مهاجرت میکنند، و زمانیکه مهاجرت کردند، اين يک نکتهی بسيار دقيق در جوامع میباشد، پيوسته کسانی که خیلی پيشرفته هستند و زندگی را رشد میدهند، اینان تغييرات اساسی را در زندگی ايجاد میکنند، این جوانان فرهيخته و با فرهنگ بالا اگر کشورشان را ترک کنند، جامعه‌شان از نوآوری و از ارتقاء و پيشرفت ناتوان میشود. بنابراين خطر بسيار بزرگی است که تلاشهای جوانان را ناديده بگيريم تا آنجا که به فکر ترک وطن بيفتند. اين موضوع در برخی از کشورهای اسلامی اتفاق افتاده است.
بنابراين جوان به فرصت کار، به همسر و مسکن نياز دارد و خواستههایشان معقول است. اين چيزی است که اميدوارم برای واليان امر از جمله خانوادهها و صاحب منصبان روشن گردد.
استاد بلال:
بسيار عالی، استاد بزرگوار يک مشکل هميشگی ميان جوانان و سالمندان وجود دارد. رابطهی ميان جوان و پير چگونه است؟

رابطهی ميان جوان و پير:

دکتر راتب:
من رابطهی طبيعی متوازن و بر اساس راهنمايی صحيح را درک می‌کنم. زيرا جوان نيروی محرک است و پير فرمان را به دست دارد گويا که يک اتومبيل است؛ جوان مانند موتور و پير مانند فرمان است. روش صحيح وحی آسمانی، مانند جاده است. قهرمانیِ رانندهی اتومبيل در حين رانندگی آن است که زمانیکه با نيروی موتور حرکت میکند، اتومبيل را در جاده نگه دارد. بنابراين در اين‌جا نيروی محرک (موتور)، روش و فرمان وجود دارد.
استاد بلال:
خداوند به شما جزای خير دهد. استاد بزرگوار به موضوعی در خصوص جوانان بپردازيد که امروزه مسئلهی جهانی است، يعنی مسئلهی افراط.

اگر جامعه به جوانان توجه نکند، جوانان با دو نوع افراط مواجه میشوند:

دکتر راتب:
حقيقت آن است که به نظر من تا زمانیکه واليان امر به اين بخش اصلی، مهم و اساسی در حيات جامعه توجه نداشته باشند، و تا زمانیکه واليان امر برای فراهم نمودن فرصت کار برای جوانان، و مسکن مناسب، و فرصت ازدواج توجهی نداشته باشند، نتايج خطرناکی خواهد داشت که به همهی جامعه آسيب میرساند. در اين هنگام نتيجه چيست؟
من میگويم: دو نوع افراط وجود دارد. افراط مهار گسیختگی يعنی اباحیگری. انرژیهای بسيار بزرگی وجود دارد و در اوج هيجان خود است و امکان ندارد که اين انرژیها را به مصرف برساند. بنابراين برای مصرف اين انرژیها به راه غير مشروع روی میآورد که من با اباحیگری از آن تعبیر نمودم. و افراط دوم يک منشأ دينی دارد، منشأ اخلاقی دارد. تند و سخت‌گیر می‌شود، يا افراط مهار گسیختگی اول يا تندی و سخت‌گیری. سخت‌گیری سقوط از يک نوع ديگری است که تکفیر می‌کند و منفجر می‌کند. ما در برابر دو افراط هستيم. افراط مهار گسیختگی اباحیگری و افراط سخت‌گیری تکفیر و سپس منفجر کردن. اما اگر اين انرژی‌های بسيار درخشان و پرخروش در خدمت امت، و در خدمت آيندهی امت و در خدمت بالابردن شأن امت باشد در غير اين صورت دچار مشکل بزرگی میشويم.
استاد بلال:
استاد بزرگوار، فرمودههای شما مرا به شگفت آورد. شما هميشه میگفتيد: جامعه تا زمانی که متوجه پدیده‌های اباحیگری و مهارگسیختگی در ساحل، مدرسه و دانشگاه نشود، بايد برای انواع مختلفی از غلو آماده گردد.

تأکيد بر تعادل ميان طبقات جامعه:

دکتر راتب:
اکنون طبيعت زندگی چنان است که برای این که جوان بتواند ازدواج کند ناگزیر باید به حدود سی سالگی برسد. اين شهوت در پانزده سالگی فوران میکند. پانزده سال در جامعهی مهار گسیخته تحریک جنسی وجود دارد. تحریک‌های بسيار زيادی در تلويزيون، اينترنت، در مسير، در سواحل دريا، در برخی خانه‌های لهو، تحریک بسيار بالاست در حالیکه سيراب کردنی وجود ندارد. انحراف در اين‌جا از تحریک بدون سیرآب کردن میآيد. اما اگر جامعه از نظم اسلامی برخوردار باشد، اين تحریک پيدا نمیشود. يک نظم عمومی وجود دارد، شما ممکن است که اکنون فقط خانهی خود را کنترل کنيد، اما مسير را نمیتوانيد کنترل کنيد. در تلويزيون هر چيزی وجود دارد. ما در يک وضعيت استثنائی هستيم. بنابراين ناچاريم که نسبت به مشکلات جوانان آگاه باشيم. فراهم کردن فرصتهای کار به اين خاطر است. انسان زمانیکه کاری داشته باشد، درآمدی دارد. بنابراين با دختری ازدواج میکند. ما مشکل بزرگی به نام دختران در خانه مانده داريم. و در کشورهای مشخصی نسبت دختران در خانه مانده به پنجاه درصد رسیده است. و من اين موضوع را بزرگترين مشکل به شمار میآورم. زيرا ازدواج تقريباً همهی فصول زندگی دختر جوان است. اگر در خانه مانده باشد گويا هرگز در زندگی موفق نشده است. و اين مشکل بزرگی است که شاید به آن توجه نکنیم. بنابراين ما نيازمند برقراری عدالت و موفقيت برای همهی گروههای جامعه هستيم.
استاد بلال:
استاد بزرگوار خداوند به شما جزای خير دهد، و به شما نيکی فرمايد. برادران بزرگوارم؛ هم‌چنان در موضوع ارزشهای اسلام در تعامل با جوانان هستيم. بعد از ميان برنامهای کوتاه آن را دنبال فرمایيد...
سلام بر شما. دوباره نزد شما بازگشتيم تا موضوع ارزشهای اسلامی در تعامل با جوانان را دنبال کنيم.
استاد بزرگوار قبل از ميان برنامه موضوع افراط مهارگسیختگی و خشونت که در صورت عدم توجه جامعه به جوانان ممکن است بدان دچار شوند بودیم. و صحبت من با شما اين بود که شايسته است مشکل رعبآور افراط که امروزه جهان برای مقابله با آن جمع شدهاند، عوامل آن و نه نتايج آن مورد بررسی قرار گيرد. آيا اينطور نيست؟

درمان هر مشکلی از عوامل آن و نه از پیامدهای آن میباشد:

دکتر راتب:
قهرمانی در پرداختن به يک مشکل آن است که عوامل آن مورد بررسی قرار گيرد. يک موضع‌گیری در نهايت زيبايی از پيامبر بزرگوار يادآور میشوم که يکی از انصار نزد ايشان آمد در حالی که جوانی را جلو خود میراند که بدون اجازهاش وارد باغش شده بود و از ميوهها خورده بود. بنابراين فرد انصاری به پيامبر صلی الله عليه و سلم شکايت کرد که او دزد است. گويا پيامبر صلی الله عليه و سلم خشمگين شد. به او گفت: اگر جاهل است چرا به او نیاموختی و اگر گرسنه است چرا به او غذا ندادی؟
قبل از آنکه بگوييد: دزد، بايد مشکل را از ريشه درمان کنيد. دولتها هرگاه پيشرفت کردهاند عوامل مشکل را درمان کردهاند نه نتايج آن را. ما اگر به درمان نتايج بپردازيم از عوامل بسياری که ما را به آن [مشکل] رسانده است غافل ماندهايم. بنابراين شايسته است که عوامل اين مشکل را درمان کنيم. اگر روش-ها هماهنگ باشد در آن تناقض ديده نمیشود. استاد دينیای پيدا نمیشود که از آدم و حوا به عنوان ابتدای خلقت ياد کند در حالی که استاد ديگر، استاد فيزيک نظريهی داروين را يادآور می‌شود. اين امر ناشی از حالت شکاف است. شيوهای يک چيز را تعيين میکند و شيوهای ديگر چيزی ديگر را تعيين میکند. در زندگی امروز ما هر دوی آنها قابل اعتماد هستند. لذا تا زمانیکه در شيوهها و مواد درسی هماهنگی وجود نداشته باشد، تا زمانیکه الگوهايی پيشاپيش جوانان وجود نداشته باشد، تا زمانیکه بالاترين حد از آگاهی وجود نداشته باشد، تباهی وجود دارد و امت از اين تباهی رنج بسياری میبرد.
استاد بلال:
و غلو و خشونت به بار میآورد.
دکتر راتب:
افراط مهار گسیخته اباحی‌گری و خشونت تکفیری و انفجاری به بار میآورد.
استاد بلال:
استاد بزرگوار، خداوند به شما نيکی عطا فرمايد. جوان امروزی به عبارت ديگر از طرف رفتارش با دين در مواجهه با شبهات است و از طرف ديگر در مواجهه با شهوتهاست. اول اينکه چگونه خودش را از شبهات حفظ نمايد؟

ضرورت دارد که سخنرانیهای دينی از واقعيت نشأت گيرد:

دکتر راتب:
به خدا سوگند اين امر با موفقيت سخنرانیهای دينی میباشد. يک سخنرانی دينی بر پايهی تقليد است که سيراب نمیسازد. اما زمانیکه دعوتگر شبهه‌ای را مطرح می‌نمايد که در جوان نفوذ کرده است، و جزئیاتش را توضیح می‌دهد، نص را می‌آورد، دليلی می‌آورد که اين سند را تأييد می‌کند، تاريخ می‌آورد و نتايج شگفت‌انگیز را ذکر می‌کند، آن جوان آن را مانند دوايی برای زخمهای خود برمیگيرد و اين يک مسئلهی خيلی مهم است. بنابراين سخنرانی دينی بايد برگرفته از واقعيت باشد. هر شبههی رايج ميان جوانان شايسته است که به آن پرداخته شود. اين خطبهی دينی صحيح است که عقل و روايت را با هم جمع میکند، گذشته و حال را با هم جمع می‌کند و نوگرايی و اصالت را با هم جمع میکند. زمانی که سخنرانی دينی ميان نوگرايی و اصالت، و ميان واقع‌گرایی و ایده‌آلیست را با هم جمع میکند، اين سخنرانی اگر موفق شود جوانان را سيراب میسازد و آنها را هماهنگ میگرداند.
استاد بلال:
استاد بزرگوار دربارهی دعوتگران بفرماييد تا در شيوهی سخنرانی نوآوری داشته باشند.
دکتر راتب:
من به شما يک سخن دقيق میگويم: دين تجديد نمیشود، زيرا توقيفی است. هر افزايشی که در دين انجام شود متهم ساختن آن به داشتن نقص است و هر گونه حذفی از دين متهم ساختن آن به اضافه داشتن است. دين توقيفی است. اما قهرمانی در خطابه‌ی دينی است. موفقيت خطابه‌ی دينی اين شناخت را به قلبها و به عقل‌های جوانان منتقل میکند.
استاد بلال: اين شبهات زيبا بود. چگونه جوان خودش را از شهوتها حفظ نمايد؟

چگونگی حفاظت جوان از نفسش در مقابل شهوتها:

دکتر راتب:
ما زمانی که به مهار گسیختگی اجازه داديم و در راه، در ورزشگاه، در استخر، در دريا و در همهی پدیده‌های زندگیمان از مهار گسیختگی چشمپوشی کرديم، جوان نمیتواند اين تحریک‌ها را تحمل کند، مگر آنکه به شيوهای غيرمشروع آن را سيراب کند. بنابراين ناگزير بايد از نظر اخلاقي مراقب باشيم، ناگزير بايد مراقب ايدئولوژی باشيم اگر تعبير صحيح باشد، تا با انديشهی حقيقی صحيح، با خطابه‌ی موفق دينی، با تحکيم ارزشها و اصول، جوانان حفظ شوند و نيازمند يک خطابه‌ی ديگر است که نيازش را از ثبات برآورده سازد.ّ

استاد بلال:
استاد بزرگوار، اما جوان امروزه خودش را در اين جامعه میبيند. به خدا سوگند آنچه بر او مکلف است فراتر از توانش میباشد. اگر جامعه فاسد باشد او چگونه میتواند خودش را با وجود جامعهی فاسد حفظ کند؟

چگونگی حفاظت جوان از خودش با وجود جامعهی فاسد:

دکتر راتب:
من معتقدم که خداوند در وجود انسان نياز به دينداری را قرار داده است. بنابراين جوان به دنبال دين است، اما زمانیکه دين را میبيند که در آن تناقض - يعنی دعوت ناموفق- وجود دارد، يا آنکه میبيند فرد ديندار زندگیاش در يک وادی و سخنش در وادی ديگر است، اين نمونههای ناشايست او را از دين برمیگرداند. لذا موفقيت سخنرانی دينی و موفقيت فرد ديندار، اصلی بزرگ در قانع ساختن جوانان نسبت به دين میباشد. و اگر نسبت به دين قانع گشت، او فطرتاً نيازمند دين میباشد. ما يک سخنرانی دينی موفق میخواهيم تا نزد جوانان مورد قبول واقع گردد و برای نتايج آن محقق شود. اين يک مورد است.
نيازمند يک محيط شايسته است. ما زمانیکه امور اجتماعیمان را منظم میسازيم، يک نظام و سخنرانی قانع‌کننده وجود دارد. جوان منضبط میشود. اما نه خطاب قانعکننده است و نه نظم اجتماعی ديده میشود و تناقضهای بسياری در زندگی ما وجود دارد. متناسب با اين تناقض اگر استمرار يابد يک حالت اقناع-کننده به نام بیمبالاتی به وجود میآيد. مثلا اگر استاد فيزيک وارد شود و نظريهی داروين را ذکر کند و استاد دين اسلامی وارد شود و نظريهی آدم و حوا را ذکر کند، جوان از بين میرود. لذا ناگزير از هماهنگی ميان روشهای آموزشی هستيم، ناگزير از عقل مدبری هستيم که ميان حقايق دين و حقايق علم تناسب و هماهنگی برقرار نمايد. دين، دين خداوند است، و علم، قوانين خداوند بزرگ است، و سرمنشأ يکی است، بنابراين يقينا از هماهنگی علم با دين ناگزيريم.
استاد بلال:
استاد بزرگوار، به گزيدهای از سيره اکتفاء مینمايم که شيوهی تعامل پيامبر صلی الله عليه و سلم با جوانان را نشان میدهد. زمانیکه آن جوان نزد ايشان آمد و اجازهی زنا خواست. گفت: ای رسول خدا، مرا به زنا اجازه میدهی؟ پيامبر صلی الله عليه و سلم چگونه با او رفتار نمود؟

شيوهی رفتار پيامبر صلی الله عليه و سلم با جوانان:

دکتر راتب:
ابتدا صحابه آشفته شدند. وقاحت بی‌اندازه‌ای در اين جوان ديدند، مانند انسانی که با وزير کشور ملاقات کند و به او بگويد: به من اجازه بده که دزدی کنم.
به آنها فرمود: رهایش کنید. ای بندهی خدا بيا، در حقيقت از طريق گفتمان او را خوب فهماند، نزديک شد و نزديک شد، به او فرمود: آيا آن را برای مادرت میپسندی؟ گفت: خيرو پريشان شد، فرمود: و مردم نيز برای مادرانشان نمیپسندند. آيا آن را برای خواهرت میپسندی؟ گفت نه، و به دنبال آن برای خالهات؟ برای عمهات؟ برای دخترت؟ اين جوان میگويد: در حالی بر پيامبر صلی الله عليه و سلم وارد شدم که هيچ چيز برايم خوشايندتر از زنا نبود و در حالی از نزدش خارج شدم که چيزی برايم منفورتر از زنا نبود.
معنای آن اين است که پيامبر صلی الله عليه و سلم با گفتوگوی خود موفق شد، و من میگويم: گفتوگو واقعاً مهم است. تلقين پيدا نمیشود، دين قابل تلقين نيست، گفتوگو میشود، زمانیکه شما با جوان گفت-وگو کرديد اين دين بنا میشود، اگر بدون دليلی و تنها با خشونت به او تلقين نموديد از اين دين متنفر می-گردد.

پايان و خداحافظی:

استاد بلال:
استاد بزرگوار پيامبر صلی الله عليه و سلم دستش را بر سينهی او گذاشت و فرمود: «پروردگارا، از گناهش درگذر، و قلبش را پاک بگردان، و او را پاکدامن بدار، و برای او دعا فرمود. شايسته است که اين شیوه را در تعامل با جوانان در مساجدمان، در جامعهمان و در خانههايمان بياموزيم.
استاد بزرگوار، خداوند به شما پاداش نيکو دهد و به شما نيکی فرمايد که به اين ديدار نيک تشريف آورديد، و شما برادران بزرگوارم، در پايان اين ديدار نيک فرصتی برای ما باقی نمانده است مگر آنکه تشکر کنم از شما به خاطر همراهی خوبتان و از مولای بزرگ و باشکوه میخواهم که شما را در بهترين حال با خداوند و با خلقش ببينم. تا ديدار بعد شما را به خدای میسپارم که ودیعه‌هایش ضایع نمی‌شود. و سلام و رحمت و برکات خداوند بر شما باد.

زبان های موجود

پنهان کردن تصویر